صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵  ، 
کد خبر : ۳۷۵۰۴۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

میز یا تفاهم ترامپ کدام را می‌خواهد؟ 

نتیجه خوش‌بینی و بدبینی افراطی به این مذاکرات یعنی، همان گره زدن اقتصاد و مسائل کشور به آن و در نتیجه شرطی شدن معیشت مردم که یکی از بدترین سناریوها است؛ امری که رهبر انقلاب به درستی از آن نهی کردند. خوش‌بینی افراطی یعنی، معطل نتیجه مذاکرات ماندن و رها کردن امور و بدبینی افراطی به مذاکرات هم یعنی، دادن بهانه‌ای تازه به دشمنان داخلی و خارجی ایران و تُرش کردن فضا و بهانه دادن به سفته‌بازان برای بازی با روح و روان بازار. افراط و تفریط نه فقط در مذاکره که در هر امری مذموم است و همیشه تبعات سوء داشته است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

میز یا تفاهم ترامپ کدام را می‌خواهد؟ 

جعفر بلوری
این دور از مذاکرات پس از توصیه‌ها و هشدارهای متعدد رهبر معظم انقلاب درباره غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و لزوم حل مشکلات اقتصادی از جمله «مسئله تحریم»‌ از طریق راه‌های موازی دیگر، آغاز شده است. در یکی از آخرین موضع‌گیری‌های رهبر انقلاب در دیدار مسئولان ارشد نظام در 26 فروردین ماه نیز، ایشان در کنار طرح مباحثی مثل، لزوم پیگیری طرح‌های اقتصادی بر زمین مانده، تحقق عدالت آموزشی، صرفه‌جویی در انرژی، کمک به تحقق شعار سال، کمک به سوق دادن سرمایه‌ها و نقدینگی به سمت تولید، تاکید بر «تولید» و «رفع موانع تولید»، به مذاکره هم اشاره‌ای کرده و گفتند: «هیچ‌کدام از این مسائل با گفت‌وگوهای عمان هیچ ارتباطی ندارد...مذاکرات ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد ما هم به این گفت‌وگوها نه خیلی خوش‌بین و نه خیلی بدبین هستیم البته به طرف مقابل خیلی بدبین هستیم اما به توانایی‌های خود خوش‌بین هستیم.... مسائل کشور نباید به این گفت‌وگوها گره زده شود و اشتباهی که در برجام انجام شد و همه چیز کشور را به پیشرفت مذاکرات منوط کرد، نباید تکرار شود چرا که کشور شرطی می‌شود و همه چیز از جمله سرمایه‌گذاری تا مشخص شدن نتیجه مذاکرات معطل می‌ماند.»
با توجه به این که همه، دلیل این بدبینی زیاد به طرف مقابل را می‌دانیم، و می‌دانیم به احتمال زیاد «آمریکا تحریم‌ها را برنخواهد داشت» -که رسیدن به این گزاره با وجود تجربه، اصلا کار سختی نیست- در این یادداشت می‌خواهیم به این دو سؤال بپردازیم که «چرا نباید به این مذاکرات نه خیلی خوش‌بین بود و نه خیلی بدبین؟» و «آمریکا که می‌داند، ما به دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم چرا دنبال مذاکره است؟» از آنجایی که پاسخ سؤال دوم، ارتباط مستقیمی با شخصیت و رفتار ترامپ دارد، تلاش می‌کنیم، در چارچوب نظریات «یورگن ‌هابرماس» در حوزه «کُنش»، به این موضوع بپردازیم. بخوانید:
در پاسخ به سؤال اول می‌توان گفت، نتیجه خوش‌بینی و بدبینی افراطی به این مذاکرات یعنی، همان گره زدن اقتصاد و مسائل کشور به آن و در نتیجه شرطی شدن معیشت مردم که یکی از بدترین سناریوها است؛ امری که رهبر انقلاب به درستی از آن نهی کردند. خوش‌بینی افراطی یعنی، معطل نتیجه مذاکرات ماندن و رها کردن امور و بدبینی افراطی به مذاکرات هم یعنی، دادن بهانه‌ای تازه به دشمنان داخلی و خارجی ایران و تُرش کردن فضا و بهانه دادن به سفته‌بازان برای بازی با روح و روان بازار. افراط و تفریط نه فقط در مذاکره که در هر امری مذموم است و همیشه تبعات سوء داشته است.
اما به این که «چرا با وجود آنکه آمریکا می‌داند ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم، روی مذاکره اصرار دارد؟» می‌توان پاسخ‌های متعددی داد. مثلا، آمریکایی که تحت نفوذ شدید لابی‌های صهیونیستی است، نمی‌خواهد در این حوزه کوچک‌ترین ریسکی کند. این که هیچ کشوری در منطقه نباید قوی‌تر و پیشرفته‌تر از رژیم صهیونیستی باشد، جزو اصول راهبردی اسرائیل و آمریکاست. وقتی رژیم صهیونیستی زیرساخت‌های سوریه‌ای را که اداره امورش به دست عوامل خودش افتاده، دیوانه‌وار بمباران می‌کند، یعنی، کمترین احتمال برای نقض این اصول راهبردی را بر نمی‌تابد. اگر این پاسخ را درست در نظر بگیریم، تردید نباید داشت، مذاکرات هسته‌ای، مقدمه‌ای است برای انجام مذاکرات بعدی این بار بر سر توان موشکی، منطقه‌ای و هر موضوعی دیگری که، بر مؤلفه‌های قدرت کشورمان افزوده است. آمریکا احتمالا مذاکرات هسته‌ای را به عنوان، باز شدن راه مذاکره بر سر سایر مؤلفه‌های قدرت ایران می‌بیند و از دست رفتن مؤلفه‌های قدرت-بدون کمترین تردید-یعنی جنگ؛ جنگی که نتیجه آن معلوم است! یک لحظه به پاسخ این سؤال بیندیشید که، چرا دشمن به ایرانی که نه توان اتمی دارد، نه توان موشکی دارد و نه توان پهپادی و متحدان منطقه‌ای‌اش را هم در مذاکرات رها کرده، نباید حمله کند؟!
از سوی دیگر کافی است با این مذاکرات هسته‌ای و به لطف عملیات‌های روانی و رسانه‌ای، کمی «شیرینیِ آدامسی» به کام ما ریخته شود! این شیرینی زودگذر می‌تواند بهانه‌ای شود برای ایران‌ستیزان جهت انداختن کشور در تله مذاکرات بی‌پایان! لذا برای بستن این راه، تعیین خطوط قرمز در مذاکرات جاری و گرفتن تضمین‌های قوی و آزمودن عملی تعهدات طرف مقابل، ضروری است.
 اما می‌توان به این سؤال مهم، از منظری دیگر یعنی از دریچه «رفتارشناسی ترامپ» هم پاسخ داد. «یورگن ‌هابر‌ماس»، قائل به وجود 3 نوع کُنش است که عبارتند از 1- کنش وسیله‌ای 2- کنش استراتژیک و 3- کنش ارتباطی. ️ در «کنش وسیله‌ای»، فرد به دنبال رسیدن به یک هدف با استفاده از بهترین وسیله و یک‌سری محاسبات عقلی است. این‌جا شخص کاملا فردی عمل می‌کند و با دیگری تعامل ندارد. مثل نجاری که می‌خواهد یک میز بسازد.‌ هابرماس می‌گوید در کنش وسیله‌ای هدف، «چیرگی وسیله‌ای» است. یعنی با کمک ابزار (اینجا میخ، اره، چکش و..) یا روش‌هایی (مثل قدرت، تهدید، فریب یا مذاکره) به دنبال چیرگی است. در «کنش استراتژیک» فرد یا گروه در تعامل با دیگران و با در نظرگرفتن رفتارها و کُنش‌های آنها عمل می‌کند. فرد یا گروه تلاش می‌کند با یک‌سری استراتژی بر دیگران تاثیر بگذارد و از آنها پیشی بگیرد. رفتار دیگری را پیش‌بینی و بر اساس آن اقدام کند. این‌جا هم هدف، «چیرگی وسیله‌ای» است.‌ هابرماس می‌گوید، در«کنش ارتباطی» نه از طریق حسابگری‌های خودخواهانه‌ آن دو کنش قبلی که، از طریق «تفاهم» کارها پیش می‌رود و هیچ‌یک از دو طرف، در بند منافع شخصی نیستند. این کُنش، تفاهم محور، مبتنی برگفت‌و‌گوی آزاد، عقلانیت ارتباطی و همکاری، صداقت و شفافیت است.
از سوی دیگر، بر اساس گزارش‌های مستند صدها روانشناس در سرتاسر عالم از جمله روانشناسان آمریکایی، ترامپ فردی خودشیفته است که به شدت نیاز به «تایید شدن» دارد. در تایید این ادعا همین بس که تمام افرادی که در کاخ سفید جمع کرده در یک ویژگی، مشترکند و آن «وفاداری به ترامپ» است! خودشیفته‌ها کوچک‌ترین نقد را نمی‌پذیرند و رفتار و کنش آنها، بسته به شرایط پیرامونی تغییر می‌کند. طبق گزارش‌های درز کرده از کاخ سفید، ترامپ به شدت علاقه‌مند است، فردی «غیر قابل پیش‌بینی» دیده شود و این یعنی، خود را در چارچوب هیچ یک از کنش‌هایی که بالا بر شمردیم، قرار نمی‌دهد! ترامپ در مواجهه با متحدان و دشمنانش، در عمل، «کنش استراتژیک» دارد. یعنی با در نظرگرفتن رفتارها و کنش‌های طرف مقابل، از ابزارهایی مثل زور، فریب، تهدید، تحریم و دروغ استفاده می‌کند تا به «چیرگی وسیله‌ای» برسد. منتهی ادبیاتی که به کار می‌برد بیشتر در چارچوب «کنش ارتباطی» قرار می‌گیرد. نکته اینجاست که، کنش ارتباطی و استراتژیک، نقطه مقابل هم هستند و در یک‌ جا قرار نمی‌گیرند! مگر فرد دچار اختلالات شخصیتی بوده و خودشیفته باشد. بازگردیم به سؤال این یادداشت. با توجه به این ویژگی‌های شخصیتی ترامپ شاید بتوان گفت، برای ترامپ، همین که اعلام کند «دیدید! من توانستم ایرانی‌ها را به پای مذاکره کشانده و توان هسته‌ای‌اش را بگیرم» کافی است! «حل‌شده» نشان دادن مسائلی که تاکنون دیگران نتوانسته‌اند حلش کنند، بیش از هر چیزی شخصیتی مثل ترامپ را ارضا می‌کند! او به شدت عاشق «پیروز» نشان دادن خود است؛ ولو نمایشی!
در این یادداشت با بررسی دو پرسش محوری درباره مذاکرات هسته‌ای، بر سه نکته کلیدی تأکید کردیم. نخست، هشدار رهبر انقلاب درباره خطر گره زدن اقتصاد به نتایج مذاکرات و تکرار اشتباهات برجام. دوم، تحلیل دلایل اصرار آمریکا بر مذاکرات هسته‌ای با وجود آگاهی از عدم گرایش ایران به ساخت سلاح اتمی و سوم، تبیین رفتار ترامپ در چارچوب نظریه کنش ‌هابرماس که نشان می‌دهد او با تلفیق کنش استراتژیک (فریب و تهدید) و ادعای تفاهم (کنش ارتباطی دروغین)، می‌تواند به دنبال پیروزی‌های نمایشی برای ارضای نفسانی خود هم باشد. نتیجه آنکه مذاکره برای آمریکا ابزاری راهبردی است و کشور عزیزمان باید ضمن هوشیاری، از تعیین خطوط قرمز غیرقابل مذاکره غافل نبوده و در میدانی بازی نکند که دشمن طراحی کرده است...

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

ملاحظات مذاکراتی‌

داود عامری

نگاهی به آرا و نظرات کارشناسان عرصه سیاست و روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که قریب به اتفاق صاحب نظران عرصه روابط بین‌الملل، اعتقاد به مذاکره آن هم به صورت عادلانه دارند. البته عده‌ای هم با اقامه دلایل و مستندات و بد‌عهدی‌های طرف مقابل، مخالف مذاکره با امریکا هستند. 
تمامی تحلیل گران با بهره‌گیری از اطلاعات غیر مستقیم و بر اساس شنیده‌ها اقدام به تحلیل می‌کنند، اما وقتی در سطح نظام تصمیمی اتخاذ می‌گردد، مبتنی بر اطلاعات دقیق و منافع ملی است. 
همان‌طور که رهبر معظم انقلاب به صراحت تبیین کردند، نه زیاد باید به آن خوش‌بین بود و نه زیاد بد بین، و این هم یکی از اقدامات وزارت خارجه است و نباید همه چیز را به آن گره زد؛ لذا شایسته است نکاتی را در خصوص این دوره از مذاکرات مد نظر قرارداد:
۱- اولین نکته‌ای که می‌توان در خصوص مذاکرات ایران و امریکا بیان کرد، این است که نباید آن را به سرنوشت مملکت گره زد. مذاکره و مخاصمه و ترک مخاصمه و حتی مذاکره در حین جنگ، جزو روش‌های متداول در عرصه بین‌المللی است، لذا نباید آن را بیش از حد بزرگ و مهم و تبدیل به یک موضوع اساسی کرد، بلکه یک اقدام مدیریتی در مسیر ارتباطات بین‌المللی است. 
باید گفت که یکی از راه‌های ایجاد آرامش در شرایط حساس، واگذاری تصمیم‌گیری به نخبگان و مسئولان براساس مشی رهبری است. لذاگروه‌های سیاسی نباید با تحریک احساسات مردم اقدام به گروکشی و ایجاد اختلال در جو روانی جامعه بنمایند. 
بر این اساس یکی از نیاز‌های امروز جامعه ما، فرهنگ‌سازی در جهت اعتماد به مسئولان و حمایت از آنها برای افزایش اعتماد به نفس در مسئولیت‌های حساس است. 
نماینده کشور در پشت میز مذاکره باید پشت گرم به حمایت ملی باشد، تا بتواند با قدرت و اراده محکم، مطالبات و‌خواست‌های مردم خود را نمایندگی و پیگیری نماید. 
۲- در خصوص مذاکرات در جریان، نگاه به سوابق طرفین اهمیت ویژه‌ای دارد. بعداز ۴۶ سال قطع رابطه، طرفی که درخواست مذاکره کرده، امریکا است و نه ایران، لذا به رغم برخی مخالفت ها، ایران با پایبندی به عرف بین‌الملل و بدون هیچ واهمه‌ای به درخواست طرف مقابل پاسخ مثبت داده است. حال شاید عده‌ای این مذاکره را به خاطر لحن تهدید آمیز طرف مقابل، مذاکره از سر اجبار تلقی کنند، اما نکته اساسی این است که اولا ایران بار‌ها در مورد مسائل مختلف با امریکا مذاکره کرده، لذا این دور از مذاکرات هم در مسیر اقدامات بایسته قبلی است، همانطور که رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند، عدم اطمینان به طرف مقابل و عدم صرف وقت و هزینه به خاطر بد عهدی‌های امریکاییان است. 
۳- عرصه تعاملات و همکاری‌های بین‌المللی مشحون از دادن امتیاز و گرفتن امتیاز است. در واقع روابط بین‌الملل عرصه بده‌بستان‌های مختلف است و شما با هر کشوری که برای حفظ منافع و توسعه روابط وارد مذاکرات مختلف می‌شوید، به دنبال حفظ منافع و کسب امتیازاتی هستید که به تنهایی و بدون شراکت با دیگران، به آن سود و منفعت دست پیدا نمی‌کردید، لذا در شرایط حاضر که نظام تصمیم به مذاکره گرفته است، وظیفه همگان حمایت از نمایندگان کشور است تا آنها با اعتماد به نفس در میدان مذاکره حاضر و از منافع ملی ما دفاع کنند. البته این همراهی تا زمانی است که رهبری این مسیر را تأیید و منافع ملی ما به رسمیت شناخته شود. 
واضح است که هر گونه اعتراض و مخالفتی با مذاکره، قبل از آنکه توافقات حاصل از آن تبیین و سود و زبان آن بر آورد شود، کاری غیر کارشناسی و کنشی از پیش تصمیم گرفته شده است. 
۴- مذاکره یک روش و عمل دیپلماتیک است. طرفین مذاکره وقتی که باب گفت‌و‌گو را باز می‌کنند، ممکن است موارد متعددی را که قبلاً با ذهنیت خود تحلیل می‌کردند، به کناری گذاشته و به دیدگاه‌های جدیدی در مورد هم برسند. 
حال فرقی نمی‌کند که در دیدگاه‌های جدید، ممکن است در خصوص برخی موارد مواجه با تشدید اختلافات شوند و در مواردی، منجر به نزدیکی دیدگاه‌ها بینجامد، لذا از ابتدای شروع یک مذاکره، نمی‌توان زمان دقیق برای توافق یا اعلام شکست آن را اعلام کرد. 
ناگفته پیداست که در مراحل آغازین مذاکره، هر آنچه از تحلیل‌های مثبت و منفی ارائه می‌شود، بر اساس رصد اخبار و دیدگاه‌های طرفین و مبتنی بر گمانه زنی اتفاق می‌افتد و به هیچ عنوان نمی‌توان آنها را تأیید یا تکذیب کرد؛ لذا می‌توان گفت که باید نسبت به نتایج مذاکرات، به دور از خوش بینی و بد بینی مفرط، باید روی پیشبرد اراده جمهوری اسلامی ایران متمرکز شد. 
پایان سخن اینکه باید آمادگی برای مواجهه با مواضع مختلف از طرف مقابل و بعضی کشور‌ها داشت و ممکن است هر دولتی بر اساس تحلیل‌های خود از نتایج مذاکرات و منافع خود، رویکردی را اتخاذ و مواضعی را اعلام کنند و مداخلاتی اعمال کنند که قبلاً هم این وضعیت تجربه شده است، اما در نهایت این طرفین مذاکره هستند که بر اساس اهداف و رویکرد‌های خود باید محیط مذاکره را مراقبت و مدیریت نمایند، به خصوص طرف ایرانی باید به این مسئله اهتمام لازم را داشته باشد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

شکل‌گیری «منطقه توافق» بین ایران و آمریکا

سیدجلال دهقانی فیروزآبادی

استمرار و تداوم گفت‌و‌گو‌های غیرمستقیم میان ایران و آمریکا خود یک نشانه مثبت به‌شمار می‌رود. این تداوم نشانگر توافق دوطرف بر ادامه مسیر گفت‌وگوست و دلالت بر این دارد که دوطرف، بر سر برخی اصول کلی و اهداف مذاکراتی به تفاهم رسیده‌اند. 

از سوی دیگر، توافق درباره ورود به بحث‌های فنی و کارشناسی، حکایت از این می‌کند که در کلیات و اصول اصلی، توافق حاصل شده و اکنون دوطرف آماده‌اند تا در جزئیات نیز مذاکره و رایزنی کنند. البته، این به معنی دستیابی به توافق نهایی و قطعی نیست؛ بلکه تازه ابتدای راه دشوار و پیچیده گفت‌وگوهاست. چرا که معمولا اختلافات و چالش‌ها در جزئیات پدیدار می‌شود و همان‌طور که معروف است، «شیطان در جزئیات است.» در هر حال استمرار مذاکرات خود نشانه‌ای از حصول تفاهم در برخی اصول و اهداف کلان است. اگر چنین اتفاقی رخ نداده بود، گفت‌و‌گو‌ها متوقف می‌شد و روند کنونی ادامه نمی‌یافت. بررسی دقیق‌تر مواضع، نشان می‌دهد که این طرف آمریکایی است که در برخی موضوعات، دیدگاه خود را به جمهوری اسلامی ایران نزدیک‌تر کرده، به این معنی که مقامات آمریکا بعد از دور اول مذاکرات، مواضع ضدونقیضی را ابراز داشته‌اند مبنی بر این‌که برنامه هسته‌ای ایران باید برچیده شود یا موضوعات دیگر، اما توافق بر تداوم گفت‌و‌گو‌ها نشان می‌دهد که علی‌القاعده آمریکا در نشست‌های رسمی مواضع رسانه‌ای خود را تعدیل یا از آن عدول کرده است. پذیرش اصل صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران و امکان غنی‌سازی در چهارچوب مقررات، همواره یکی از اصول ثابت جمهوری اسلامی بوده؛ آمریکا نیز ظاهرا اکنون ناچار به پذیرش این اصل شده است. در مجموع می‌توان گفت که ادامه مذاکرات و ورود به بحث‌های فنی و تخصصی، نشان از شکل‌گیری تفاهمی میان دوطرف دارد؛ به‌ویژه که توافق صرفا در مورد موضوع هسته‌ای باشد. همچنین احتمالا تفاهمی میان دوطرف در مورد اصل و هدف اساسی ایران که کاهش و رفع در درجه اول برخی تحریم‌ها و در نهایت رفع تمام تحریم‌های حداقل هسته‌ای و دسترسی ایران به پول‌های بلوکه‌شده صورت گرفته و موضع دوطرف به‌هم نزدیک شده باشد؛ بنابراین ادامه نشست‌ها و ورود به مباحث فنی نشان‌دهنده این است که طبیعتا یک منطقه توافقی بین دوطرف شکل گرفته و حداقل‌ها و به‌ویژه خط‌قرمز‌های ایران رعایت شده و آمریکا از مواضع اولیه و حداکثری خود عدول کرده است. در عین حال یکی از مسائل آشکار و قابل توجه در مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، حضور و تأثیرگذاری عناصر افراطی در دولت ترامپ است. این جریان که توسط افرادی، چون روبیو هدایت می‌شوند، نه‌تنها بر توقف کامل برنامه هسته‌ای ایران اصرار دارند بلکه در پی محدودسازی توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی نیز هستند. در مقابل، طیفی دیگر از سیاستمداران آمریکا با مواضع متعادل‌تر معتقدند اهداف حداکثری علیه ایران غیرقابل دسترس است. این گروه تأکید دارند اگر واشنگتن خواهان حل‌وفصل اختلافات از راه دیپلماسی است، باید از مطالبات زیاده‌خواهانه فاصله گرفته و کف مطالبات ایران را در نظر بگیرند. همیشه این کشاکش داخلی در آمریکا موجب اتخاذ رویکرد‌های زیگزاگی و بی‌ثباتی در سیاست خارجی واشنگتن می‌شود؛ مسأله‌ای که وزیر خارجه کشورمان نیز به آن اشاره داشته که این‌گونه مواضع، بی‌اعتمادی مضاعف تهران را نسبت به طرف آمریکایی موجب شده است. افزون بر این و در رأس بازیگران مخرب؛ نقش‌آفرینی رژیم‌صهیونیستی و شخص بنیامین نتانیاهو نیز بر پیچیدگی‌ها افزوده است. رژیم‌صهیونیستی آشکارا با هرگونه پیشرفت در مذاکرات مخالفت کرده و در عرصه دیپلماتیک و رسانه‌ای، تلاش می‌کند روند مذاکرات را با چالش مواجه سازد و هم به لحاظ دیپلماتیک و هم فضای رسانه‌ای کارشکنی خواهد کرد. درخصوص طرف اروپایی نیز ابهاماتی وجود دارد. برخی مقامات اروپایی اعلام کرده‌اند مذاکرات ایران و آمریکا باید منافع اروپا را در پی داشته باشد، بنابراین این موضوع نیز می‌تواند چالشی باشد که آیا آمریکا تعهد می‌دهد مکانیسم ماشه فعال نشود؟ اینها چالش‌هایی است که مذاکرات را با موانعی روبه‌رو می‌کند. در کنار مسائل کلان، اختلافات فنی نیز به چالش‌های مذاکرات افزوده است؛ از نوع و کیفیت راستی‌آزمایی و نظارت بر برنامه هسته‌ای تا نحوه رفع یا تعلیق تحریم‌ها، این‌که آیا تحریم‌ها فقط محدود به هسته‌ای خواهد بود یا ابعاد دیگر را نیز در بر خواهد گرفت. ازجمله موضوعات حساس، موضوع مواد غنی‌شده است؛ میزان کاهش درصد غنی‌سازی، محل نگهداری مواد (داخل ایران یا کشور ثالث)، نحوه فروش یا مبادله آن و ضمانت‌های مرتبط، همه از بخش‌های تعیین‌کننده در فرآیند مذاکرات به‌شمار می‌رود. به‌طور کلی، حتی در صورت دستیابی دوطرف به توافقات کلی و اصولی، چالش‌های اجرایی بعد از امضای هر تفاهمی نیز همچنان پررنگ و پیچیده خواهد بود. با این حال، مسیر گفت‌و‌گو‌ها در مجموع مثبت ارزیابی می‌شود و در مسیر درستی پیش می‌رود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

نگاه روسیه به توافق ایران و آمریکا

حسن بهشتی پور

اگر مذاکرات فعلی ایران و امریکا به نتیجه برسد و ایران به سمت بهره‌برداری صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای حرکت کند، تحریم‌ها رفع شوند و فضای تعامل اقتصادی باز شود، این وضعیت قطعا به نفع روسیه خواهد بود. روسیه نه‌تنها ایران هسته‌ای با غنی‌سازی محدود، راتهدیدی برای خود نمی‌بیند، بلکه ایران بدون تحریم، شریکی بالقوه و موثر برای توسعه مناسبات اقتصادی و صنعتی برای این کشور محسوب می‌شود. تنها چالشی که در حال حاضر برای روسیه وجود دارد، درگیری این کشور با غرب بر سر بحران اوکراین است؛ وضعیتی که البته موجب می‌شود مسکو در پی تقویت روابط خود با تهران باشد. هم‌اکنون نیز روسیه در این موضوع در حال گفت‌وگو با ایالات‌متحده است و از این جهت نمی‌تواند ایران را به ‌خاطر ورود به مذاکرات با واشنگتن سرزنش کند.
چنین پیام‌هایی که ایران به روسیه می دهد و یا دیدارهایی که انجام می شود، معمولا در راستای سیاست‌های کلان نظام است و می‌تواند در قالب یک هماهنگی سه‌جانبه بین ایران، روسیه و چین در راستای حل و فصل معضلات از طریق دیپلماسی فهم شود.برای چین و روسیه نیز این پیام بسیار مهم است. از همین رو، این کشورها بارها ایران را به حفظ مسیر مذاکره تشویق کرده‌اند. کشورهای منطقه نیز از جمله عربستان‌سعودی به‌وضوح از این روند و احتمال رسیدن به مصالحه استقبال کرده‌اند.پیش‌تر عربستان‌سعودی از مخالفان برجام بود، اما اکنون شاهد هستیم که این کشور و دیگر کشورهای عربی، رویکردی حمایتی نسبت به توافق در پیش گرفته‌اند؛ نمونه بارز آن نیز سفر اخیر وزیر دفاع عربستان به تهران است که می‌توان آن را یکی از نشانه‌های این تغییر رویکرد دانست. باید توجه داشت که موضع روسیه در جریان مذاکرات ایران با امریکا، منطقی به نظر می‌رسد؛ چراکه به باور من، روسیه از حل‌وفصل اختلافات ایران و امریکا استقبال می‌کند، هرچند در افکار عمومی کشور این برداشت رواج دارد که روسیه از استمرار تنش‌ها میان تهران و واشنگتن سود می‌برد. واقعیت آن است که در هر درگیری یا تهدیدهای مشابه، ممکن است برخی کشورها منافع مقطعی کسب کنند، اما آنچه اهمیت دارد، رویکرد و راهبرد کلی کشورهاست.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

پنج ملاحظه توافق

مسعود پیرهادی

اگر توافق شد، نه وقت سرمستی است، نه لحظه اندوه. فصل تصمیم گیری است؛ تصمیم برای اینکه کشور را با هوشیاری و قدرت، به سوی فردایی پیش ببریم که نه چشم به بیگانه داشته باشد و نه دیوارکشی دور خودش را راه چاره بداند.

در این باره پنج عرصه مهم پیش روی ماست:

یک. اقتصاد در مسیر مقاوم سازی

توافق به معنای فرصت است، نه عصای جادویی. چنانچه امکان تنفس اقتصادی فراهم شود، باید اقتصاد کشور را به جای واردات، بر صادرات توان افزا استوار کرد. سیاست های ارزی، حمایت های بانکی، تسهیلات گمرکی و تعرفه ای باید هم راستا با تولید ملی و اشتغال داخلی اصلاح شوند. حباب های بازار باید تخلیه شوند، نه تقویت؛ و سرمایه گذار ایرانی باید حس کند ریسک سرمایه اش کاهش یافته، نه اینکه صرفا فضا برای دلالی باز شده است.

دو. سیاست خارجی بر مدار اعتماد متقابل

توافق نباید ما را از دوستان دیرین مان غافل کند. در شرایطی که غرب گاه وبیگاه قول می دهد و عمل نمی کند، حفظ روابط راهبردی با شرکایی چون چین و روسیه ضروری است. تجربه به ما می گوید توازن سازی در سیاست خارجی و حفظ ارتباط با قدرت های غیرغربی، ضامن استقلال بلندمدت ماست. ما باید شریک قابل اتکا بمانیم، نه بازیگری دمدمی مزاج.

سه. عقیده، رکن ثابت انقلاب

حتی اگر توافق به نتیجه برسد، ما با دشمن خدا دست دوستی نداده ایم. چهره جنایتکار آمریکا در فلسطین، یمن، عراق، افغانستان و صدها نقطه دیگر، با امضای چند بند تفاهم نامه تطهیر نمی شود. ما با آمریکا در یک جنگ تمدنی هستیم، نه صرفا اختلاف بر سر تحریم و دلار. خطوط قرمز اعتقادی نباید در فضای گشایش اقتصادی محو شوند. باورهای مردم ستون انقلاب است؛ نه ابزاری برای دوران تحریم.

چهار. فرهنگ، نیازمند سنگربان دائمی

با هر دری که باز می شود، نسیمی هم می وزد؛ گاه خوش عطر، گاه مسموم. در فضای پساتوافق، هجمه های فرهنگی و رسانه ای شدت می گیرد. نباید بگذاریم ذائقه نسل جدید به سبک زندگی بیگانه خو بگیرد.سینما، موسیقی، فضای مجازی، آموزش، حتی سبک پوشش و معماری، باید آگاهانه در خط پاسداری از هویت ایرانی-اسلامی هدایت شود. مراقبت یعنی راه دادن به نو شدن، بی آنکه اصالت ها را فدای مد و موج کنیم.

پنج. تولید، قلب تپنده اقتدار ملی

حالا که گشایش هایی ممکن شده، وقت آن است که چرخ کارخانه ها را نه با وام خارجی، که با عزم داخلی بچرخانیم. تولیدکننده باید مطمئن شود دولت پشتش ایستاده، بازار رهایش نمی کند، و واردات بی ضابطه رقیب او نمی شود. از مواد اولیه تا فناوری، از آموزش تا صادرات، هر گام باید در خدمت رشد تولید ملی باشد. توافق اگر به سود تولیدکننده ایرانی نباشد، توافقی ناقص است.

در نهایت اگر توافق بشود، شروع یک دوران تازه است، نه پایان چالش ها.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

نثر سعدی: آراستگی در عین سادگی

علیرضا حیدری

زنده‌یاد دکتر حسین رزمجو که استاد دانشگاه و نویسندۀ بسیار توانمندی بود، در ستایش سعدی می‌گوید: «سعدی به ما آموخته که به‌گونه‌ای سخن بگوییم و بنویسم که هم زیبا و عوام فهم باشد و هم اینکه خواص آن را بپسندند.»
این سخن را گره بزنیم به این نکته که می‌گویند زبان سعدی، زبان معیار است. باتوجه به این که در تعریف «زبان معیار» باید ویژگی «به‌روز» بودن را در نظر بگیریم، چگونه است که زبان شاعری که چندین قرن از آن گذشته است، زبان معیار و به‌روز باشد. پاسخ به این پرسش را باید در نثر و شعر این شاعر شیرین‌سخن شیراز جست‌جو کرد و دید چه ویژگی‌های در کلام اوست که توانسته است قرن‌ها را سپری کند و همچنان «معیار» بماند.
سعدی پاسدار زبان فارسی شد و توانست در آن بلبشوی سیاسی زمانه نثری بیافریند که هنوز هم برای ما قابل‌فهم است؛ چنان‌که دیروز در مکتب‌خانه‌ها و امروز در دبستان‌ها گلستان آموخته و خوانده می‌شد و می‌شود. می‌دانیم که زمانۀ سعدی با میان‌داری زبان عربی همراه بود و از قضا مغولان مهاجم که به زبان فارسی آشنا نبودند، افرادی را در دستگاه دیوانی خود قرار دادند که فارسی بدانند و این موضوع کمک کرد که زبان فارسی ـ که در دوران بنی‌عباس رونق بسیاری داشت ـ جانی بگیرد و سعدی در همین زمان سعی ‌کرد مانند هم‌عصران خود با عربی‌گویی، فضل‌فروشی نکند. او با ایجاز، اختصار و کوتاه‌گویی به زیبایی سخن گفت و از به کار بردن زبانی پیچیده و مصنوع پرهیز کرد.
از نشانه‌های دیگر معیار بودن زبان سعدی همین که ضرب‌المثل‌های فراوانی که ریشه در نثر سعدی دارد، در ذهن و ضمیر و زبان مردم جاری است و ماندگاری این مثل‌ها گواهی بر سادگی زبان اوست.
سعدی در گلستان با وجودی که از تمام ظرفیت‌های زبانی استفاده کرده است، باز هم ساده‌گویی و ساده‌نویسی را فدای زبان‌آوری‌های ادبی نکرده است.
سعدی مبنا و خط‌کش درست و غلط در زبان فارسی است. فارسی امروزی ما دستاورد رنج این ادیب بزرگ فارسی است و هر آنچه امروز از آن با عنوان زبان می‌شناسیم یادگار‌ ایشان است.
بارها شنیده‌ایم که مثلاً فلانی سعدی معاصر است و این بدان معناست که سعدی متر و معیار اندازه‌گیری فصاحت و بلاغت زبانی است. کلام دلنشین، روان، ساده و قابل‌فهم، زبان سعدی را ممتاز کرده است. سعدی بالاتر از زمانۀ خود و نوآور بود و به‌دلیل همین سادگی و روانی است که گلستان به زبان‌های بسیاری ترجمه شده است. 
 و سخن دکتر محمود فتوحی می‌تواند جانمایۀ این نوشته باشد که: «سعدی شاعر زبان و خداوندگار نظم است و دلیل این که صاحب زبان معیار فارسی است، همین نظم موجود در کلام اوست و به گواه بسیاری از بزرگان زبان فارسی باید گفت زبان فارسی معیار، از زمان سعدی به بعد شکل گرفت.
نظم در نحو تحقق می‌یابد. نظم شامل نظم پایه و نظم هنری است. نظم پایه همان زبان معیار مورد توافق عموم و درجۀ صفر نگارش است، اما نظم هنری در سخنانی است که توجه مخاطب به نوع سخن و نه معنای آن جلب می‌شود. سعدی یک زیباگوی نحودان محسوب می‌شود که آگاهانه با نحو کار می‌کرد و دو نوع نظم پایه و هنری در اشعار سعدی وجود دارد که او را از دیگران متمایز می‌کند.»

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

«تروریسم آموزشی» در غرب

حنیف غفاری

دونالد ترامپ به تنش‌سازی‌های خود علیه دانشگاه‌های هاروارد، استنفورد و حتی برخی دانشگاه‌های کوچک آمریکا با هدف تصفیه محیط آموزشی این کشور از حامیان فلسطین و مخالفان رژیم اشغالگر قدس ادامه می‌دهد. این اقدام مذبوحانه، در سایه سکوت مدعیان حقوق و عدالت آموزشی در غرب همچنان ادامه دارد. بسیاری از دانشجویان مهاجر که به صورت قانونی در دانشگاه‌های آمریکا مشغول تحصیل و دارای اقامتند، اینک نه‌تنها مجاز به ادامه تحصیل نیستند، بلکه توسط پلیس فدرال و نهادهای امنیتی بازداشت شده‌اند. صورت مساله این است که دولت آمریکا به دانشگاه هاروارد و دیگر مراکز آموزش عالی در این کشور دستور داده در سیاست‌های کلان پذیرش دانشجویان و اعطای مجوز اعتراضات عمومی در دانشگاه‌ها در مواجهه با حوادث منطقه غرب آسیا تجدید نظر کرده و با پایان دادن به برنامه‌های تنوع، برابری و شمول و فراتر از آن، دریافت اطلاعات خصوصی دانشجویان، این مراکز را تبدیل به پادگان کنند. وزارت امنیت داخلی آمریکا به دانشگاه هاروارد هشدار داده در صورت استنکاف مقامات این مرکز آموزشی از دستورات صادر شده، مجوز ثبت‌نام دانشجویان خارجی را لغو خواهد کرد. شاکله و محتوای مواجهه‌ای که از سوی وزارت امنیت داخلی آمریکا و کاخ سفید با دانشگاه‌های این کشور انجام شده، اذهان را به سوی درک یک کلیدواژه اساسی رهنمون می‌کند: «تروریسم آموزشی». در یک تعریف ساده، تروریسم  به معنای استفاده غیرقانونی از خشونت یا ارعاب است، بویژه علیه غیرنظامیان و با هدف دنبال کردن اهداف سیاسی. اکنون شاهد وقوع یک نسل‌کشی تمام‌عیار، مستمر و غیرقابل توصیف در نوار غزه هستیم. تعداد شهدای حملات صهیونیست‌ها به این منطقه، به 52 هزار نفر رسیده و نوزادان فلسطینی بر اثر ممانعت رژیم سفاک اسرائیل از ورود کمک‌های انسانی، جان خود را یکی پس از دیگری از دست می‌دهند. در چنین وضعیتی، دولتمردان آمریکایی با هدایت لابی آیپک در حال تبدیل مراکز آموزشی به کانون‌هایی بی‌اثر، منفعل و ساکن و حتی همراه با جنایات بی‌حد و حصر صهیونیست‌ها هستند. خاستگاه این تروریسم آموزشی، کاخ سفید، آژانس امنیت ملی آمریکا و موساد هستند. در اینجا نکته دیگری وجود دارد که شاید برای بسیاری از مخاطبان سوال‌برانگیز باشد. این مساله، معطوف به چرایی تمرکز خاص رژیم صهیونیستی و آمریکا بر دانشگاه هاروارد است، بویژه که ترامپ اخیرا بودجه 2 میلیارد دلاری این دانشگاه را نیز تعلیق کرده است. این کینه عمیق، زمانی تشدید شد که ۳ ماه بعد از آغاز جنگ غزه، شاهد انتشار یک نظرسنجی معنادار از سوی دانشگاه هاروارد بودیم. دی‌1402 نظرسنجی دانشگاه هاروارد نشان داد ۵۱ درصد جوانان آمریکایی در بازه سنی 18 تا 24 ساله، خواهان پایان رژیم جعلی صهیونیستی و بازگشت فلسطینیان به سرزمین پدری خود هستند. این اکثریت معتقد بود صهیونیست‌ها سرکوبگر و ظالم هستند و فلسطینی‌ها حق داشته‌اند عملیات توفان‌ الاقصی را علیه آنها اجرا کنند. خشم رژیم اشغالگر قدس و آمریکا از همان زمان متوجه دانشگاه هاروارد و موسسات وابسته به آن شد. لابی آمریکایی - صهیونیستی آیپک اصل طرح چنین پرسشی در نظرسنجی دانشگاه هاروارد را مصداق یهودستیزی(!) تلقی کرد. فراتر از آن، انتشار نتایج نظرسنجی شوک بی‌سابقه و سختی را به لابی‌های آشکار و پنهان قدرت در جریان سلطه وارد کرد. اکنون بر همگان مسجل شده گذار نسلی در آمریکا نه‌تنها به سود بقای رژیم نامشروع صهیونیستی نبوده، بلکه موجودیت این رژیم را به چالش می‌کشد.  اکنون لابی‌های صهیونیست در صدد انتقام‌گیری از دانشجویانی برآمده‌اند که جزئی از مقاومت جهانی بوده و حاضر به عقب‌نشینی در برابر فشارهای مکرر جریان اشغالگری و سلطه نیستند. نکته قابل تامل اینکه در چنین شرایطی، رسانه‌های وابسته به ۲ حزب دموکرات و جمهوری‌خواه کمترین سخنی از «نقض فاحش عدالت آموزشی» و «تفتیش عقاید دانشجویان» به میان نمی‌آورند. به صورت همزمان، کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و انگلیس نیز کماکان برخی دانشجویان معترض به جنگ غزه را از سال 2023 میلادی تاکنون در بازداشت نگاه داشته و نهادهای پرادعای دولتی و غیردولتی مدعی حقوق بشر نیز به جای حمایت از این دانشجویان بی‌پناه، به حامیان اصلی برخورد با منتقدان ماهیت و عملکرد صهیونیست‌ها تبدیل شده‌اند. در اینجا نه خبری از تشکیل جلسات فوری در کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد است و نه نشانه‌ای از بیانیه‌های کمیسیون و پارلمان اروپا وجود دارد. چهره واقعی غرب را می‌توان در بطن همین فعل و انفعالات برای افکار عمومی دنیا به تصویر کشید. در هر حال، مقامات آمریکایی، اروپایی و صهیونیست در آینده نزدیک درمی‌یابند از بین بردن کانون‌های برگزاری نظرسنجی‌های آکادمیک و علمی که صهیونیسم‌ستیزی گسترده در میان جوانان آمریکایی و اروپایی را مورد تایید قرار می‌دهند، هرگز به معنای از بین رفتن خیزش قطعی نسل کنونی و نسل‌های بعد و تبدیل آن به نیروی محرک بی‌سابقه‌ای برای نابودی صهیونیسم نیست. این سرنوشت قطعی و غیرقابل تغییر است، حتی اگر همه دانشجویان مخالف صهیونیسم از آمریکا و اروپا اخراج شوند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات